دوستان اینترنتی و شاید خوانندگان جدید (غریبه!) به طور یکسان: این من هستم. آرلین. مدیر سابق تحریریه پرمخاطب به دوست وبلاگ تبدیل شد. من به این مناسبت وارد می شوم، اما صادقانه بگویم، خیلی طولانی شده است. با این حال، نترسید، چون میآیم برای هر کسی که ممکن است لقمهای از خاطرهای در مورد دکوراسیون اتاق خواب من باقی بماند، هدیه میآورم. میدونی، اونی که من شروع کردم به برنامه ریزی و نوشتن در موردش اینجا و بعد وبلاگ خودم دو سال پیش. قبل از یک آسیب جدی/بیماری مرموز (در حال بهبودی هستم). قبل از بچه (او فوق العاده است). اما برخی از تحولات رخ داده است، و زمان برای به اشتراک گذاشتن فرا رسیده بود.
من اینجا نیستم تا هیچ یک از جزئیات شادابی را که همه منتظر آن هستند در یک رونمایی رسمی خراب کنم، بلکه برای کشف سفرم به قطعه ای که منتظرش بودم تا کل طرحم را جمع و جور کنم. ایکس فاکتوری که در تمام تابلوهای خلق و خوی من گم شده بود. من تکرار را پشت سر هم انجام دادم و همه چیز به سادگی بسیار … جدید بود. خیلی مدرن “من” به اندازه کافی نیست. من طرح هایی را ترجیح می دهم که کاملا ناقص هستند. طرح اتاق خواب من به کمی فاکتور روح نیاز داشت، و دوستان وبلاگ عزیز، آن را پیدا کردند (و در حال حاضر صبورانه در گاراژ منتظر هستند).
اما ابتدا اجازه دهید به شما یادآوری کنیم که از کجا شروع کردیم:
… جایی که برای اولین بار سعی کردیم به آنجا برویم (به زمانی که من یک تخت مخملی زنگ زده می خواستم):
بستر | پلاگین Sconce | میزهای خواب | کابینه | کمد | رنگ کنید | آینه | پرده ها | سواچ پارچه ای | قالیچه | بالش کمری (دیگر موجود نیست) | کاور لحاف | ست لحاف
… و جایی که در نهایت فرود آمدیم (تقریبا):
بستر | دیوارکوب | کمد (وینتیج) | میزهای خواب | آرمایر | قالیچه | صندلی راحتی | زیرپایی (مشابه) | میز کناری | پرده ها (مشابه) | کاور لحاف | بالش بدن کتان | پارچه بالش گلدار
خوب، در حال حاضر به چیزهای خوب. چرا امروز همه اینجا هستیم
این ماجراجویی همانطور که بسیاری برای ما علاقه مندان به طراحی تمایل دارند آغاز می شود: با یک عکس.
در سال 2019، قبل از فروپاشی جهان، و قبل از اینکه EHD را ترک کنم، روی پستی کار کردم که ممکن است برخی از شما قدیمیها به یاد داشته باشید. این یک اتاق خواب بود که دارای ملافه های بروکلین بود امیلی بوزر. در حالی که نمی توان انکار کرد که اتاق در کل بسیار خوب بود، یک قسمت از آن وجود داشت که در تمام این مدت به من چسبیده بود.
در نیمههای مقاله، در یکی از عکسهای بسیاری، عکسی از اتاق از زاویهای جدید وجود دارد که در آن میتوانید یک اسلحه چوبی قدیمی را ببینید. با دقت بیشتر: *سلاح*. تکه مبلمان منحصر به فردی که در آن زمان بدون اطلاع من، مرا به یک جنگ صلیبی فرستاد، نه، یک سفر زیارتی تا برای خودم یکی پیدا کنم.
جستجو به اندازه کافی بی گناه شروع شد: در حالی که من قهوه صبح آخر هفته ام را می خوردم، برخی به اطراف می چرخیدند. اسکرول کنید، پیمایش کنید، از طریق Facebook Marketplace/Craigslist/Offer Up/5 Mile/Chairish پیمایش کنید. یک یا دو رقیب گهگاه خود را معرفی می کردند. گاهی اوقات، حتی کیتلین گزینههایی را برای من میفرستاد تا در نظر بگیرم، اما چیزها یا خیلی بزرگ، خیلی کوچک، خیلی دور، خیلی آسیب دیده، یا – دلخراشکنندهترین آنها – خیلی گران بودند. من بودجه ای 500 دلاری به خودم داده بودم تا با آنها کار کنم، بنابراین برخی از زیبایی های قدیمی در شکل بکری که می یافتم برای خون من بسیار غنی بودند.
کاملاً نمی دانستم چه چیزی را جستجو کنم و همچنین کسی را که چیزی مشابه داشت متقاعد نکردم که بداند چگونه آن را برای من عنوان کنم تا آن را در محدوده قیمتی که می خواستم آن را پیدا کنم پیدا کنم، بسیاری از انواع مختلف و ترکیب کلمات را امتحان کردم:
اسلحه بورلوود.
دفتر Burlwood.
کابینت برلوود.
هنگامی که متوجه شدم “بورلوود” ممکن است کلمه دردسرساز باشد، با دیدن اینکه به ندرت نتایج زیادی از 2000 دلار به دست میآورم، به سمت توضیحات خلاقانهتر رفتم.
کابینت چوبی جامد.
کمد چوب ماهون.
کمد چوبی زیتون.
آرماتور با دانه های سنگین.
در یک نقطه از راه، به نوعی تسلیم شدم. من شدیداً به فضای ذخیرهسازی بیشتری نیاز داشتم، زیرا آپارتمان دهه 1930 من دارای شخصیت سنگین و در عین حال کمخونی در مکانهایی برای نگهداری لباسها و کفشهایم بود (چه رسد به هر چیز دیگری). بدیهی است که مردم در اوایل قرن بیستم سه پیراهن، دو جفت چکمه و یک ست شلوار داشتند. در واقع بله، این احتمالا درست است. آنها زیادهرویهایی را که امروز امروز را آزار میدهند، کشف نکرده بودند، و در حالی که من این روزها سعی میکنم کمد لباسام را کمتر از حد معمول نگه دارم (میدانید، فقط چند جفت شلوار ساق بلند و تیشرت پرستاری تمام چیزی است که هنگام کار به آن نیاز دارید. از خانه و داشتن یک نوزاد 6 ماهه که از شیر مادر تغذیه می کند)، من یک *کمی* کفش دارم. و کیف های دستی اوه، ست لباس خواب و سوتین (اما این یک مکالمه برای یک روز دیگر است … یا هرگز).
سریع کنار: در اوایل دهه بیستم، وبلاگی داشتم به نام لوازم جانبی معتاد در جایی که شعار من این بود: «چون کفشها هرگز به شما احساس چاق نمیکردند» و اجازه دهید به شما بگویم، من این حقیقت را برای بیشتر دوران بزرگسالیام زندگی کردهام. کیف های دستی… آنها همچنین هرگز باعث نشده اند که حتی از راه دور نسبت به خودم احساس بدی داشته باشم. فقط خوبه شلوار جین تنگ = حال و هوای بد. کیف های سطلی چرمی = افزایش اعتماد به نفس. خوب، به مبلمان برگردیم.
بنابراین اگر میتوانید تصور کنید، دختر میتواند به راهحلی نیاز داشته باشد که کفشهایش را کجا بگذارد. امیدهای چوبی رویایی ام را در قفسه بالای قلبم جمع کردم و شروع به خرید چیز جدیدی کردم. مطمئناً، اگر اتفاقی به چیزی برخورد کنم، میتوانم آن چیزی را که داشتم بفروشم یا تغییر کاربری دهم و مبادله کنم. اما در حال حاضر، با فانتزی های قدیمی خود کنار آمدم.
من با یک کابینت پارچه ای زیبا از Crate & Barrel معاشقه کردم، اما در نهایت کمی بزرگ بود. دورانی بود که من تمام زرههای جلویی که میتوانستم در اینترنت پیدا کنم را جستجو میکردم، به این فکر میکردم که بافت میتواند افزودنی خوبی برای متعادل کردن مخمل و برنج برخی از مبلمان و انتخابهای نورپردازی دیگر من باشد. در اینجا برخی از مواردی هستند که من به شدت به آنها توجه میکردم (گاهی اوقات زمانی که احساس خرج میکردم، و زمانی که خودم را به زمین بازمیگرداندم):
1. کابینت نگهداری از علف شنی | 2. کابینت درب کشویی بافته شده | 3. قفسه کتاب گوستاو درب کشویی بلوط و عصا قدیمی | 4. Wallace Cane و Oak Armoire | 5. کابینت ذخیره سازی Marte | 6. چوب و عصا زرشک قهوه ای
حتی یک پیچ تند به چپ گرفتم و شروع به کاوش در دفاتر به سبک بروتالیسم کردم، زیرا شاید در آنجا شانس بهتری داشته باشم. در نهایت، جستجو کمی کهنه شد و کل دکوراسیون اتاق خواب من به شدت متوقف شد.
بعد از نصب شجاعانه یک دیوار گالری در هفته 39 بارداری در حالی که مادرم با عصبانیت من را روی نردبان پلهمان دید، من به نوعی تسلیم شدم. تنظیم هنری تنها چیزی بود که برای مدتی باقی مانده بود. دخترمان هر روز قرار بود، و ما میز تعویض، سینی و سایر وسایل کودک او را آورده بودیم که احتمالاً حداقل 6 ماه، اگر نه یک سال، آنجا می ماند. آنها در امتداد دیواری زندگی می کردند که من برای رفتن به اسلحه خانه ام برنامه ریزی کرده بودم، و دانستن این موضوع باعث شد که در تعقیب هر چیز جدیدی از دست بروم. یا قدیمی چیزهای دیگری هم وجود داشت که باید روی آنها تمرکز کرد، مانند غذا دادن به یک نوزاد نوجوان در ساعات ابتدایی صبح، بررسی مداوم اینکه آیا او هنوز نفس میکشد یا خیر، خیره شدن با هیبت به انسانی که من به نوعی با بدن خودم ساختهام.
و سپس، حدود پنج ماه و بعد از آن تغییر کردم، در حالی که دخترم را در حالی که چرت می زد، در آغوش گرفته بودم، احساس کردم که می خواهم مسیری را که سرد شده بود برگردم.
فید Facebook Marketplace من مملو از پیشنهادات مربوط به تمام جستجوهای گذشته من بود، بنابراین حتی به یاد نمیآورم که عبارات جدیدی را تایپ کرده باشم. چند حرکت انگشت شست و ضربان قلبم شروع شد. نفسم در سینه ام حبس شد. من تقریباً نوزادم را زمین انداختم (در اینجا اغراق می کنم. او در آغوش من سالم بود، نگران نباشید). آنجا بود: یک «کابینت کمد چوبی چوب گردوی قدیمی» با طرحبندی زیبا و به اندازه کافی آراسته، فقط کمی بیشتر از بودجه 500 دلاری من.
دقیقاً نزدیک نبود، اما آنقدر دور نبود که من آن را یک مانع بزرگ برای عبور از آن بدانم. انگشتانم لرزید چون عجله داشتم پیامی را برای پوستر تایپ کنم: «این هنوز موجود است؟» بود. آیا شما 400 دلار را می پذیرید؟ آنها نمی خواهند. آنها به صراحت پاسخ دادند “500 دلار”. بینگو. پایین برو و کاری کن که تو وسط با تو ملاقات کنند، من یاد گرفتم.
وظیفه بعدی این بود که چگونه آن را از آنها به من برسانم. چارلز – شوهر فوقالعاده صبور و حامی من که همیشه به طرز آزاردهندهای میگوید: «دقیقاً میخواهی آن را کجا بگذاری؟» هر بار که یکی از طرحهای خرید طرحهای موهام را با او در میان میگذارم – نمیدانست که شکار من دوباره شروع شده است. از او بپرسم که آیا فکر میکند در شاسیبلند کوچک من جا میشود، باید دست در دست هم بازی میکرد و او را متقاعد میکرد که یک ساعت به آنجا برود و یک ساعت به عقب برود تا آن را بیاورد. بنابراین، در عوض، آدرس را از فروشنده پرسیدم و از یک سرویس تحویل که در اوایل سال برای یک کمد قدیمی که خریدم استفاده کرده بودم، قیمت خرید دریافت کردم. تنها چالش من با چارلز این است که او را متقاعد کنم که اسلحه خانه می تواند و باید فقط در گاراژ ما زندگی کند تا زمانی که اتاقی در اتاق خوابمان داشته باشیم تا بعد از نقل مکان کودک به مهد کودک خودش، آن را بیاوریم. با این حال، این یک نقطه چسبندگی معمولی در رابطه ما است، زیرا “آن را در گاراژ قرار دهید” همیشه راه حل من است، در حالی که او به اطراف نگاه می کند و ادعا می کند جایی نیست.
از جزئیات صرف نظر می کنم زیرا اگر این کار درست نمی شد این پست را نمی نوشتم. عنوان این مقاله «سفر 3 ساله آرلین برای یافتن اسلحههای قدیمی رویایی و داستان چگونگی فروپاشی چارلز همه چیز» نیست. هشدار نه چندان اسپویلر: من اسلحه خانه ام را گرفتم.
با این حال، لحظهای عجیب بود که به نظر میرسید پرداخت Zelle من از طرف من انجام میشود، اما نه از طرف آنها (آیا کلاهبرداری میشدم؟ بعد از این همه؟!؟). آنها آدرس دقیق تحویل را بدون پرداخت تایید شده به من نمی دهند، بنابراین کمی لمس کردم و یک دقیقه به آنجا رفتم، اما خدایان بانک این کار را انجام دادند. روز بعد، با خیال راحت به محل نگهداری موقت خود تحویل داده شد و ازدواج من دست نخورده باقی مانده است. یک شوهر، یک نوزاد و یک دفتر… یک دختر بیشتر از این چه می تواند بخواهد؟
بنابراین فعلاً این داستان به همین جا ختم می شود. دختر ما ایولین به سرعت از اتاق خواب ما بیرون می آید و به زودی به فضای خودش منتقل می شود، بنابراین بازپس گیری اتاق خواب اصلی من می تواند دوباره شروع شود.
در همین حال، در اینجا نگاهی گذرا به یک مودبورد بهروزرسانی شده با یک کار فتوشاپی خشن از آرماتور من است که در آن مورد تمسخر قرار گرفته است:
کار زیادی برای انجام دادن باقی نمانده است، علاوه بر تکمیل برخی از ملافه ها، بالش ها، دکورهای کوچک و یک ظاهر طراحی شده، بنابراین امیدوارم در هفته های آینده فضای خود را با همه در اینجا به اشتراک بگذارم. قفسهبندی داخل اسلحهها وجود ندارد، من باید فضای ذخیرهسازی آن را بهینه کنم، اما من به قفسههای کششی قابل تنظیم توجه کردهام که میتوانم به راحتی آن را اضافه کنم.
و شما آن را دارید… یا بهتر بگوییم من آن را داشته باشد. باورش کمی سخت است که آنچه در سال 2019 به عنوان درخشش اخگر در قلب من شروع شد، در واقع به نتیجه رسید. سوختگی آهسته ای که بالاخره توانستم آن را خاموش کنم. من نمی توانم منتظر بمانم تا همه چیز در نهایت جمع شود، و کفش هایم مشتاق هستند که از سبدی که همه در آن انباشته اند رها شوند.
با ما همراه باشید، خوانندگان شیرین EHD و به زودی شما را می بینیم!
The post سفر 3 ساله آرلین برای یافتن اسلحه قدیمی رویایی اش (با قیمت کمتر از 500 دلار) + آپدیت MOTO اتاق خواب اولین بار در امیلی هندرسون ظاهر شد.
- By: meybodceram" >meybodceram
- Category: طراحی پارکینگ
- 0 comment
دیدگاهتان را بنویسید